شاید بتوان گفت مهمترین سؤالی که انسان میتواند در طول زندگی از خود بپرسد این است که علت وجود من چیست؟ هدف من در زندگی چیست؟ رسیدن به درک این موضوع به شما کمک میکند معنای واقعی زندگیتان را کشف کنید و هدف خود در زندگی را پیدا کنید. زمانی که آدمی هدف خود را بشناسد میتواند از مسیر زندگی لذت ببرد و با امیدواری و بدون سردرگمی برای دستیابی به آرزوهایش تلاش کند.
این مقاله را برای افرادی تهیه کردهایم که نیاز دارند خودشان را عمیقتر بشناسند و درک کنند علت وجودشان چیست؟ چه هدفی در زندگی دارند و این هدف را چگونه تشخیص بدهند؟ چنانچه این پرسشها تبدیل به دغدغه زندگیتان شده و یا دچار سردرگمی و بلاتکلیفی شدهاید، این مطالب میتواند به شما کمک کند با آرامش، آگاهی و چشم انداز مثبتتری هدف زندگی خود را تشخیص بدهید.
زندگی یک هدیه است🎁
آیا تا به حال به این فکر کردهاید که زندگی شما یک هدیه است که بدون هیچ انتظاری به شما داده شده است؟
خدا بدون هیچ توقعی در برابر این همه عظمتی که در آفرینش شما قرار داده است، به شما فرصت زندگی بخشیده. نه برای شما تعیین تکلیفی کرده نه میخواهد شما را مجازات کند. تنها کاری که باید بکنید این است که مسیر زندگی خود را انتخاب کنید.
وقتی فکر کنید که بیهوده و بدون هدف آفریده شدهاید و علت وجود شما نامعلوم است دچار سردرگمی میشوید و نمیتوانید مسیر درستی را انتخاب کنید. نمیتوان گفت هر انسانی با چه هدفی خلق شده و این را هر کسی خودش باید کشف کند. برای همین است که میگوییم خدا برای ما تعیین تکلیف نکرده و این زندگی یک هدیه است.
اگر چنین نگاهی به زندگی داشته باشیم و قدردان آن باشیم، بدون اینکه امروز و فردا کنیم در پی کشف معنا و هدف زندگی خود میرویم. هر کسی خودش باید معنای زندگی خود را دریابد و طبق آن به اهداف خود جهت بدهد.
در جستجوی معنا
افراد بسیاری، برای زندگی خود هدفی در نظر نگرفتهاند و معنای زندگی خود را هنوز درنیافتهاند. موهبت الهی که در زندگیشان وجود دارد را کشف نکرده و از نیروی قدرتمند درون خود خبر ندارند.
برای در نظر گرفتن هر هدفی ابتدا لازم است معنای زندگی خود را دریابید، سپس میتوانید با اطلاع از زندگی افراد هدفمند و موفق چشم اندازهای بهتری در مورد اهداف خود داشته باشید. عدم درک معنای زندگی باعث احساس یاس، ناامیدی و سردرگمی میشود. هر کسی با توجه به ارزش درونی خود، معنای زندگی را درک میکند. یک نفر ممکن است در درون خود به کسب علم و دانش گرایش داشته باشد یا به دنبال عشق ورزیدن به جهان، کمک به دیگران، کمال، ثروت، قدرت، آرامش و… باشد.
زمانی که بتوانید ارزش درونی خود را بیابید و بدانید که دقیقاً در زندگی به دنبال چه چیزی هستید، میتوانید معنای زندگی خود را دریابید و مثلاً بگویید رسالت من در دنیا عشق ورزیدن است. آنگاه اولویتبندیهایتان تغییر میکند و هر آنچه که با ارزش درونی شما در تضاد است را خط میزنید.
یافتن معنای زندگی ارتباطی با شرایط فعلی شما ندارد، چنانچه کرم ابریشم در جستجوی معنای زندگی پروانه شده و نیلوفر در مرداب رشد میکند، انسان با قدرتمندترین نیروی درونی خود میتواند به زندگی خود معنا داده، راه خود را انتخاب کند و به بزرگترین رویاها و آرزویهای خود در این راه دست پیدا کند.
نیروی چرایی
تا اینجا در مورد اینکه زندگی یک هدیه و موهبت الهی است و باید به پاس قدردانی از آن در پی کشف معنای واقعی زندگی باشیم، گفتیم. حال میخواهیم بدانیم اگر قرار باشد در زندگی یک هدف واقعی و اصلی داشته باشیم که رسالت ما را در زندگی توجیه کند آن هدف چیست؟
همانطور که گفتیم هر انسانی خودش میتواند هدف زندگیاش را مشخص کند که آن در جهت رسیدن به کمال و آرامش است. حال باید ببینید کمال و آرامش را در چه چیزی میبینید؟ در ثروت؟ در موفقیت؟ در عشق؟ در شاد بودن؟ دانش و آگاهی؟ خدمت به مردم؟ مراقبه؟ خودشکوفایی؟ کسب تجربه؟
تنها راه اینکه بدانید علت وجود شما چیست و چه هدفی دارید، بهرهمندی از نیروی چرایی است؛ چرا من وجود دارم؟ هرکسی که این سؤال را یک بار از خود پرسیده و در پی کشف پاسخ آن رفته، احتمالاً تا به حال یا معنای واقعی زندگی خود را دریافته یا به پاسخ درستی نرسیده است.
نیروی چرایی به شما کمک میکند ارزش اصلی و درونی خود را بشناسید و یا بهتر بگویم کشف کنید. لازم است اندکی از سطح زندگی روزمره عمیقتر شوید تا بتوانید ارزش اصلی خود را بیابید. یکی از دلایلی که افراد دچار سردرگمی، بلاتکلیفی و ناامیدی میشوند این است که اعمالشان با ارزش درونیشان در تضاد است. آرامش آنها در یک چیز است و عملشان دقیقاً مقابل آن چیز. نیروی چرایی باعث میشود در عین احساس برانگیختگی، زندگی سادهتر و کارآمدتری داشته باشید.
نیروی قدرتمند درون
اگر انسانها بدانند چه نیروی قدرتمندی در درون خود دارند و چه موهبت الهی به آنها هدیه داده شده هرگز ناامید نمیشوند. توانایی ذهنی شما یک موهبت الهی است که میتواند آنچه که اراده میکنید را به دست آورد. کافیست ایمان داشته باشید تا تمام کائنات در رسیدن به اهدافتان شما را یاری کند. وقتی که به نیروی قدرتمند درون خود ایمان پیدا میکنید و میدانید که خداوند فقط خوبی شما را میخواهد، هیچگاه دست از تلاش بر نمیدارید حتی اگر بارها شکست بخورید.
چه انسانهای موفقی که بارها و بارها زمین خورده اما دست از تلاش برنداشتهاند چرا که به نیروی قدرتمند درون خودایمان داشته و خود را باور داشتهاند. این نیرو آنقدر عظیم و قدرتمند است که میتواند شما را به فراتر از آنچه که میتوانید در ذهن تصور کنید برساند.
میتوان در این مورد انسانهای موفق بسیاری را مثال زد که اگر به سالهای پیش از موفقیتشان برگردید شاید هرگز نتوانید تصور کنید که روزی چنین شخصی انسان بزرگی خواهد شد. تفاوت چنین شخصی با دیگران این است که موهبت الهی زندگی خود را کشف کرده و با استفاده از امکانات خدادادی زندگی، به رشد و توسعه تواناییهای خود پرداخته است.
موهبتهای الهی
یکی از مشکلات انسانهایی که دست روی دست گذاشته و هدفی برای خود در نمییابند یا در مورد علت وجودی خود دچار سردرگمی شدهاند این است که آنقدر نداشتههای خود را پررنگ میبینند که دیگر متوجه داشتههایشان نیستند. نمیدانند خدا امکاناتی را در اختیار ما قرار داده که با توجه به ظرفیت درونی خود میتوانیم از نهایت این امکانات استفاده کرده و بر روی رشد و شکوفایی تواناییهایمان تمرکز کنیم.
خدا به ما توانمندیهای ذهنی داده که اگر آن را باور داشته باشیم میتوانیم بهترینها را برای خود رقم بزنیم. خدا به ما ۳۶ تریلیون نورون عصبی داده که هر یک از این نورونها دنیایی عظیم در درون خود دارد که همان نیروی قدرتمند درون است. خدا به ما سلامتی جسمی داده و بدون اینکه در نظر بگیریم چگونه قلبمان از زمان شکلگیری تا به الان به درستی کار میکند، مغزمان با پیچیدگیهایی که دارد چگونه بسیاری از فعالیتهایمان را کنترل میکند، همینطور کبد، کلیه، دست و پا و…
حال افرادی را در نظر بگیرید که در عین معلولیت، روی داشتههایشان و نیروی عظیم درونیشان تمرکز کرده و به انسان موفقی در زندگی تبدیل شدهاند. استیون هاوکینگ را در نظر بگیرید که بیماری او به جایی رسید که تنها میتوانست پلک خود و نوک انگشتانش را تکان دهد. او در همین وضع به بسیاری از درجات و جوایز علمی بزرگ دنیا دست پیدا کرد. چه افراد بسیاری که ما نمیشناسیم و در دور افتادهترین مکان دنیا با وجود محدودیتها و کمبود امکانات، در زندگی خود انسان بزرگ و موفقی هستند.
رشد بعد معنوی
تا به حال به این فکر کردهاید که چه چیزی باعث میشود تواناییهای خود را نبینید، استعدادهای خود را کشف نکنید و تنها بر روی کمبودها، نداشتهها و محدودیتها تمرکز کنید؟
احتمالاً شما آنقدر درگیر بعد مادی زندگی شدهاید که توانایی درک ابعاد معنوی خود را از دست دادهاید. بعد معنوی وجودتان را دریابید و هرگز اجازه ندهید کم رنگ شود. نه به این معنی که اهداف مادی خود را نادیده بگیرید و تنها بر روی بعد معنوی دنیا تمرکز کنید. بلکه با دنیای درونی خود آنقدر در ارتباط باشید که بسیاری از مسائل دنیای بیرون ناخودآگاه در نظرتان بیاهمیت جلوه کند.
دنیای درونی شما همان الهاماتی است که با اتصال به خدا و یا اتصال به کائنات به قلب شما وارد میشود. همانایمانی است که به خدا دارید و به مهربانی او. همان باوری که به عظمت بعد معنوی وجود خود دارید که شما را به آرامش و کمال میرساند. اگر در زندگی در پی تکامل بعد معنوی خود باشید میتوانید معنای زندگی خود را بهتر کشف کنید.
همان چیزی که به هدفهایتان جهت میدهد و تکلیفتان را با خودتان مشخص میکند که چه کسی هستید؟ علت وجود شما چیست و چه هدفی دارید؟
آیا نمیشود جنبه معنوی وجودمان را گسترش دهیم و به موفقیت مادی دست پیدا کنیم؟
این تصور کاملاً اشتباه است که فکر کنیم رشد معنوی در مغایرت با اهداف مادی است. شما میتوانید برای داشتن ماشین گران قیمت، خانه لوکس، سفرهای آنچنانی و… از خدا بخواهید که شما را در مسیری قرار دهد تا بتوانید همه اینها را به دستآورید. وقتی از خدا بخواهید شما را در این راه یاری کند، دیگر هیچ چیز مانع شما نخواهد شد. نه شرایط و نه انسانهای دیگر، اگر خدا نخواهد، هیچ کدام نمیتواند شما را در رسیدن به اهدفتان بازدارد.
زمانی که معنویت وجودتان را فعال میکنید ناخودآگاه زندگیتان تغییر میکند. تک تک اعمال و تصمیمات شما، نوع ارتباطتان با جهان، عادتهایتان و… تحت تأثیر قرار میگیرد و شما به شخصی تبدیل میشوید که روی زندگی خود کنترل دارد، هدف خود را میشناسد و با همه ایمانی که به خدا و تواناییهای خود دارد برای آن هدف تلاش میکند.
زندگی میکند و بدون ناامید شدن از رنجها و ناملایمتیهای دنیا از زندگی لذت میبرد. چه بسیار انسانهایی که در رنج، با زندگی در صلح هستند و دنیای عظیمی در درون خود دارند که دنیای بیرون را ناچیز میبیند.
دو پارامتر مهم عزت نفس کائناتی؛ من لیاقت دارم، من ارزشمند هستم.
سیدمحمد عرشیانفر
هدف زندگی را چگونه تشخیص بدهیم؟
گفتیم که زندگی موهبت الهی است و شما خود باید به آن معنا بدهید. گفتیم که نیروی چرایی به شما کمک میکند این معنا را بهتر دریابید. گفتیم که نیروی قدرتمندی، درون شما است که ناممکنها را ممکن میکند و توانمندیهایی دارید که خدا در وجودتان قرار داده تا در جهت رشد و شکوفایی آنها تلاش کنید. همچنین در مورد رشد معنویت و اثرات آن در یافتن هدف زندگی گفتیم و حال نوبت به آن میرسد که شما مشخص کنید هدفتان از زندگی چیست؟
هدف از زندگی، بدون توقع عشق ورزیدن و باور به این است که شما همواره شایستهی دریافت عشق هستید. انسانی که باور دارد تنها ارضاکننده و اغناکننده روح ادمی عشق است، ارزش درونی او همان عشق است که اگر در زندگی او در جریان نباشد دچار بیهدفی و یاس میشود.
هدف از زندگی، کشف خودتان و محیط اطراف است که در این راه لازم است پیرو قلبتان باشید و در جهت تکامل معنوی و کارامدی آموختههایتان حرکت کنید. انسانی که معتقد است قلب ما راه را نشان میدهد و الهام بخش ماست.
هدف واقعی زندگی، شاد بودن و شاد زیستن است. به عبارتی زندگانی کردن را به زنده بودن ترجیح دادن. حال باید از خود بپرسید شاد بودن را در چه چیزی میبینید؟ آنچه که شادی خود را در آن مییابید به سمتش حرکت کنید و کائنات نیز شما را یاری خواهد کرد و به ارتعاشات مثبت شما پاسخ خواهد داد تا با داشتن یک زندگی شاد به آن معنا بدهید.
هدف از زندگی، عاشقانه و آگاهانه زیستن در لحظه است. بسیاری از افراد به گونهای زندگی میکنند که در عین آگاهی نسبت به هستی، به آن عشق ورزیده و با شناخت زیباییها، در لحظه از زندگی لذت میبرند.
هدف از زندگی، کشف، شناخت و تجربه است. انسانهای بسیاری زندگی میکنند و کارهای بزرگ انجام میدهند تا در آخر با کوله باری از آموخته و تجربیات به پیری برسند.
هدف از زندگی میتواند این باشد که ما انسانها به بهترین نسخهی خودمان در زندگی تبدیل شویم. بسیاری از انسانهای موفق و بزرگ در هر زمینهای با چنین هدفی دنیا را دگرگون ساختهاند.
هدف از زندگی، رشد استعدادها و خودشکوفایی است. مانند انسانی که هدف و تمرکز خود را روی تواناییهای خود میگذارد و با هر شرایط و امکاناتی با خودشکوفایی به زندگی خود معنا میدهد.
هدف از زندگی میتواند خدمت به دیگران باشد. ارزش خدمت به دیگران طبق ارزش درونی شخص است و انسانی که چنین هدفی در زندگی دارد با خدمت به دیگران به آرامش میرسد. اگر چنین شخصی کارهایی انجام دهد که بر خلاف این ارزش او باشد دچار سردرگمی خواهد شد و معنای زندگی خود را از دست خواهد داد.
هدف از زندگی میتواند خلق یک چیز متفاوت باشد، چیزی متفاوت و مثبت. انسانهایی که تلاش میکنند مسیرهایی بروند که هیچ کس دیگری نرفته است. چیزهایی کشف کنند که هیچ کسی کشف نکرده و کارهایی کنند که هرگز نکردهاند و پیامد مثبتی دارد چنین هدفی در زندگی دارند.
هدف از زندگی در خدمت خدا بودن و عبادت اوست. افرادی که همه اعمال خود را در زندگی همه مبنی بر رضایت خدا و اطاعت از او میگذارند و هدف اصلیشان این است.
در آخر
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
حال از شما انتظار داریم که فکر کنید و ببینید هدف شما در زندگی چیست؟ کامنت بگذارید.
من هدفم اینه که مولتی میلیاردر بشم و در تمام ابعاد زندگی رشد کنم و بتونم به خانواده و اطرافیان و مردم دیگه یعنی فرزندان خدا که خیلی از مشکلاتشون با پول حل میشه کمک مالی کنم و دلشونو شاد کنم
دقیقن چند وقته که من دنبال این پرسش هستم که هدف من از زندگی چیه؟ برای چی اومدم و چه تار باید انجام بدم ولی هنوز پاسخی نگرفتم۔
میدونم اومدم که عشق رو بشناسم و تجربه کنم، اومدم خوشحال باشم ولی هنوز اون چیزی که خیلی شخصیه و من باید انجامش بدم رو پیدا نکردم۔
سلام و خدا قوت خدمت شما عزیزان
من طبق بررسیهایی که کردم برای شناخت خودم و رسالتم در دنیا البته تا این لحضه به این باور رسیدم که من رسالتم تاثیر گذاری و هدایت کردن افراد هست تا به درک درستتری از شغل،زندگی و تفریحاتشون برسن.
چون متوجه شدم تو این اوضاع و روزها هر کی شغل خوبی داشته باشد میتواند درامد بهتری داشته باشد و طبیعتا زندگی بهتری و تفریحات بهتری خواهد داشت.