در ادامه ماجرای متخصص شدن در انجام کار عمیق به سراغ تعطیلیها میرویم. در حالت عادی همه ما از داشتن تعطیلات لذت میبریم. اما پرسش اصلی این است که آیا تعطیلی ما فاکتورهای یک تعطیلی واقعی را دارد؟ یا اینکه ما را خستهتر و بیرمقتر از زمانی میکند که مشغول کار هستیم؟
شگفتانگیز نیست که روز پیش از تعطیلات، ما چقدر کار را به انجام میرسانیم؟
زیگ زیگلار
» چرا تعطیل کردن خوب است؟
کار عمیق، یعنی متمرکز کردن انرژی زیاد در یک بازه زمانی محدود. این انرژی باید به صورت منظم بازسازی شود. تنها راهی که برای بازسازی این انرژی وجود دارد، داشتن دورههای تعطیلی است.
ذهن شما نمیتواند به صورت مداوم روی حالت کار عمیق متوقف شود. چنین ماجرایی اصلا شبیه به زندگی کردن نیست. بهترین حالت استفاده از کار عمیق، ایجاد دورههای کاری مشخصی است که در یک زمان معین به اتمام میرسند.
در این حالت، ذهن شما به آن دوره استراحت به چشم یک جایزه بزرگ نگاه میکند و تمرکز شما را در طول زمانی که عمیق کار میکنید، پایدار نگه میدارد. اجازه بدهید مزیتهای استفاده از دورههای تعطیلی را با ارائه چند نکته، روشنتر کنیم.
- تعطیلیهای کاری به معنای سوییچ کردن بین خودآگاه و ناخودآگاه است
ذهن ما در دو وضعیت خودآگاه و ناخودآگاه فعالیت میکند. وقتی درگیر انجام کار عمیق هستیم، بیشتر پتانسیل ذهنمان را روی بخش خودآگاه میگذاریم و با آن کار میکنیم.
اما هنگامی که به خودمان اعلام میکنیم: «الان کار تعطیل است.» ذهنمان را از وضعیت خودآگاه_محور به خود_محور تغییر میدهیم. به این ترتیب، به ذهن ناخودآگاهمان اجازه میدهیم بیشتر تصمیمها را به صورت خودکار بگیرد تا در این بین، ذهن خودآگاه ما استراحت کند.
- تعطیل کردن کار، توجه و تمرکز شما را ترمیم میکند
دو روانشناس با نامهای «ریچل و استفن کاپلان» نظریهای را منتشر کردند که بر اساس آن، دادن وقفههای آرامشبخش به ذهن میتواند تمرکز و توجه مصرف شده در طول دوره کار عمیق را دوباره ترمیم کند. این نظریه که به نام «نظریه بازسازی توجه» (Attention Restoration Theory) معروف است بیان میکند که منبع تمرکز، دارای محدودیت است و اگر آن را خسته کنید به هنگام کار، دچار مشکل خواهید شد.
این همان اختلالی است که آن را «حواسپرتی» یا «عدم توانایی در تمرکز عمیق» مینامیم. طبق تحقیقاتی که این دو روانشناس انجام دادند، فاصله استراحت یا تعطیل کردن کار باید به شکلی دلچسب و آرامشبخش باشد وگرنه فایدهای نخواهد داشت. این تعطیلی باید مثل قدم زدن در یک طبیعت زیبا و در میان درختان و بوتههای سرسبز برای فرد آرامشبخش و شورانگیز باشد.
نکته مهم، تجربه داشتن یک «محرک ذاتا جذاب» است که هیچگونه اجبار، آزردگی خاطر و احساس فشار را به فرد تحمیل نکند. با توجه به زندگی شهری و زمان محدودی که برای گردش و تفریح در اختیار داریم، برای بیشتر ما امکان قدم زدن در چنین طبیعتی ممکن نیست یا اگر هم هست باید برنامهریزی زیادی برایش انجام دهیم که خود این ماجرا میتواند فشار زیادی را به ما وارد کند.
در عوض باید بتوانیم این مورد را به شکلی کاربردی در زندگی خودمان ترجمه کنیم. بیایید دوباره به هدف بازگردیم؛ هدف ما، تجربه یک محرک ذاتا جذاب است که فشار را از روی ما برمیدارد؛ به زبان ساده، یعنی تجربه یک حال خوب.
آیا نمیتوانیم این مورد را با گوش دادن به یک موسیقی زیبا در حالی که مشغول درست کردن شام هستیم تجربه کنیم؟ آیا یک مکالمه پرانرژی و سرشار از حرفهای شیرین با دوستی که ما را میفهمد این حال خوب را ایجاد نمیکند؟
آیا این تجربه لذتبخش در هنگامی که فارغ از کم و زیاد دنیا با فرزندانمان بازی میکنیم، شکل نمیگیرد؟ آیا نوشیدن یک استکان چای به همراه گفتگویی شیرین با اعضای خانوادهمان این هیجان مثبت را در ما ایجاد نمیکند؟ همیشه میتوان راهی برای تجربه حال خوب پیدا کرد. فقط باید بخواهیم.
» لطفا گول نخورید
ذهن، نگران است و این نگرانی در اثر افکاری است که ما به خوردش دادهایم. مثلا وقتی یک ایمیل کاری را دیر باز میکنیم، فکرهایی مانند توبیخ شدن، از دست دادن شغل، بیپول شدن و احساس شکست را به آن کار گره میزنیم. در نتیجه، ذهنمان که همیشه مشغول ضبط رفتارهای ما برای الگوسازی است، چنین فرمولی را برای خودش میسازد: «دیر پاسخ دادن به ایمیل برابر است با به خطر افتادن امنیت مالی!»
در نتیجه، ذهنمان محرکهایی را پیشبینی میکند که در صورت بروز موقعیت مشابه، ما را از خطر بیپولی نجات دهد. مثلا وقتی یک پیام کاری را دیر میبینیم، ضربان قلبمان بالا میرود، فشار خونمان افزایش پیدا میکند و بیشتر نفس میکشیم! شبیه این ماجرا به هنگامی که تصمیم میگیریم در زمان مشخصی کارمان را تعطیل کنیم هم رخ میدهد.
بهخصوص اگر جزو افرادی باشیم که برای تمام کردن کارهای نیمهتمام تا نیمه شب بیدار میماند. بنابراین، شاید در روزهای اول، تعطیل کردن کار، مایه آزارتان شود. اما باید مقاومت کنید. وقتی ذهن ما ببیند که با وجود تعطیلی، تواناییمان در انجام کارها افزایش یافته است و میتوانیم با تمرکز بیشتری کارها را تمام کنیم، ما را همراهی خواهد کرد.
در پایان، تعداد سالهای زندگی تو شمرده نمیشود، بلکه زندگی که در آن سالها داشتی اهمیت پیدا میکند. آبراهام لینکلن
یکی از بهترین کارهایی که میتوانید در این زمینه انجام دهید، شرطی کردن ذهنتان به یک جمله است. مثلا در پایان ساعتی که برای کار کردن در نظر گرفتید به خودتان بگویید: «بسیار خوب، من از الان تعطیل شدم.» این کار، نشانه سادهای برای ذهنتان فراهم میکند که رها کردن افکار مربوط به کار برای بقیه روز، بیخطر است.
نکته مهم و چیزی که این عمل را تاثیرگذار میکند، پایبندی شما به انجام این تعطیلی است. به این ترتیب که نباید بعد از ساعت تعطیلی، فعالیتی را انجام دهید که به کارتان مربوط میشود.
» سخت است اما میارزد!
در نظر گرفتن بازهای برای تعطیلی، آن هم بعد از زمان طولانی که بیوقفه کار کردهایم سخت خواهد بود. شاید فکر کنیم که با این کار، موقعیت شغلی خود را به خطر میاندازیم یا فرصتهای طلایی را که ممکن بود بهدست بیاوریم از دست میدهیم. اما ماجرا کاملا برعکس است. زمانی، من روزی ۱۲ ساعت کار میکردم.
الان که دارم این واژهها را برای شما تایپ میکنم، خودم هم باورم نمیشود که اینچنین خودم را در کار غرق کرده بودم. در آن زمان من تازهکاری بودم که فکر میکرد با کار زیاد به موفقیت میرسد. اما نتیجههایی که میگرفتم با تلاشهایی که میکردم اصلا همخوانی نداشتند.
برای کشف این ماجرا با چند نفر مشورت کردم و چند کتاب هم خواندم. بالاخره فهمیدم که میزان حواسپرتی من در طول آن ۱۲ ساعتی که کار میکردم بسیار بیشتر از آن مقداری بود که مسیر موفقیت را نشانم دهد.
بعد از آن بود که به سراغ تغییر روش کاریام رفتم و در اولین قدم، زمانی را برای آغاز و تعطیلی کارم در نظر گرفتم. با خودم قرار گذاشتم که از ساعت ۸ تا ۵ عصر – با در نظر گرفتن زمانی کوتاه برای صرف ناهار و استراحت – را کار کنم و نهایت تلاشم را برای حفظ این بازه زمانی به کار بگیرم.
روزهای اول، واقعا سخت میگذشتند. احساس میکردم حجم کارهای ناتمامم من را از پا در خواهد آورد. اما بعد از گذشت یک هفته، احساسم به مقدار زیادی تغییر کرد و حتی به راهحلهایی برای افزایش کیفیت کارم دست پیدا کردم. به این ترتیب، هم در کارم موفقتر شدم، هم توانستم خودم را خوشحال کنم و هم ورزش کردن و گذراندن زمان در کنار خانوادهام دوباره در زندگیام پررنگ شدند.
من این روش را امتحان کردم و از آن نتیجه گرفتم. شما هم آن را امتحان کنید و نتیجه کارتان را برایمان بنویسید. برای دنبال کردن ادامه این مقاله نیز، پیگیر قسمت بعد باشید.
سلام وقت تون بخیر.بله این مقاله بسیار عالی و زیبا بود .من به طور غریزی و با فکر کردن به این نتیجه رسیدم و مدتی است که دارم از این روش ها استفاده میکنم بسیار زندگی ام زیبا تر آرام تر و جذاب تر و البته رضایت بخش تر شده و واقعا به معنای واقعی دارم زندگی میکنم . ممنون از مقالات قشنگ تون