شکست از جمله موضوعاتی است که همه ما حداقل یکبار با آن رو به رو میشویم. ممکن است این شکست در درس، کار، زندگی مشترک، انجام پروژه یا در دیگر قسمتهای مهم زندگی باشد. مهم نیست در چه زمینهای شکست را تجربه کردهاید، بلکه واکنش شما به این شکست بسیار مهم و تعیین کننده است.
بیشتر افراد زمانی که شکست میخوردند، دچار خشم، ناامیدی، افسردگی و ناراحتی شدید میشوند. حتی ممکن است تا مدتها حال روحی بدی را تجربه کنند. اما نکته حائز اهمیت این است که ما باید بدانیم شکست جزئی از زندگی همه انسانهاست و افراد موفق نیز بارها شکست خوردند اما دست از تلاش برنداشتند.
از جمله افراد مشهوری که شکست خوردند اما پا پس نکشیدند و اسمشان در تاریخ ماندگار شد میتوان به توماس ادیسون، مایکل جردن، جی کی روولینگ و اپرا وینفری اشاره کرد. البته افراد زیاد دیگری نیز وجود دارند که میتوان در این لیست اسامی آنها را قرار داد اما ما به همین چند مورد بسنده میکنیم.
همه ما میدانیم توماس ادیسون برای اختراع لامپ ۹۹۹ بار شکست خورد. البته خود او اسم این ۹۹۹ بار را شکست نمیگذارد و معتقد است او فقط ۹۹۹ روش پیدا کرده که از طریق آنها نمیتوان لامپ را اختراع کرد. مایکل جردن بسکتبالیست افسانهای آمریکایی نیز در دبیرستان از تیم بسکتبال اخراج شد و مربی معتقد بود او نمیتواند بسکتبالیست خوبی شود.
جی کی رولینگ نویسنده کتابهای هری پاتر را همه ما میشناسیم، حتما برایتان جالب است که کتابهای او دوازده بار توسط ناشران رد شده است. اپرا وینفری نیز یکبار از تلویزیون اخراج شد زیرا تهیه کننده معتقد بود او ظاهر خوبی ندارد و به درد این کار نمیخورد.
اگر این افراد بعد از شکستهایشان دست از تلاش بر میداشتند، دیگر نامی از آنها نمیماند. اما این افراد به خوبی میدانستند برای موفق شدن لازم است گاهی شکست بخوریم. در حقیقت نباید اسم ناکامیهایتان را شکست بگذارید، بلکه همه اینها پلی هستند که شما را به موفقیت میرسانند، به شرط این که دست از تلاش برندارید.
هر گاه خبرهای بد را به عنوان یک نیاز به تغییر و نه یک خبر منفی پذیرفتید شما شکست نخوردهاید، بلکه چیزهای تازه آموختهاید.
بیل گیتس
در این مقاله دوست دارم یک فرمول ساده به شما یاد بدم که اگر شکست خوردید، از این شکستتان استفاده کنید و به موفقیت برسید. فرمول خیلی ساده است:
پذیرش شرایط + کسب تجربه + برطرف کردن نقاط ضعف = موفقیت.
گام اول: پذیرش شرایط
اگر به تازگی شکست را تجربه کردهاید، باید سعی کنید واقع بینانه با آن برخورد کنید. تا زمانی که نخواهید شرایط را بپذیرید و بخواهید از آن فرار کنید نمیتوانید موفق شوید.
منظور من از پذیرش شرایط این است که سعی نکنید دنبال بهانه باشید یا دیگران را مقصر بدانید. شما باید بتوانید با این شرایط کنار بیایید. آسمان به زمین نیامده و شما هم اولین فرد در تاریخ نیستید که شکست میخورید. پس نباید خودتان را ببازید یا دنبال پیدا کردن مقصر باشید. بلکه باید آرامشتان را حفظ کنید و بپذیرید که این ناکامی پایان دنیا نیست.
گام دوم: از آن تجربه کسب کنید
بعد از اینکه شرایط را پذیرفتید باید بتوانید از این شکست، تجربههایی کسب کنید. به دقت مسیری که آمدهاید را بررسی کنید. فکر میکنید کجای کار اشتباه کردید؟ چه عواملی باعث شد تا موفق نشوید؟ اگر به گذشته برگردید کدام کار را دوباره تکرار نمیکنید؟
شاید کم کاری کرده باشید، شاید به کسی اعتماد بیجا کردید، یا کم تجربه بودید، ولی به هر حال هر کدام از این موارد اگر در مورد شما صدق کرد میتوانید آن را شناسایی کنید و مانع از تکرار آن شوید.
همچنین این نکته مهم را به خاطر بسپارید تا وقتیکه سعی کنید دیگران را مقصر شکست خودتان بدانید و مسئولیت کامل این اتفاق را گردن نگیرید، نمیتوانید از آن تجربه کسب کنید.
گام سوم: نقاط ضعفتان را برطرف کنید
بعد از اینکه مسئولیت کامل شکست را پذیرفتید و سعی کردید اشتباهتان را شناسایی کرده و از آن درس بگیرید، حالا نوبت به برطرف کردن نقاط ضعفتان می رسد.
شاید برای این که یک نویسنده خوب، مجری، گوینده، شاعر و … شوید هنوز مهارتهای کامل را کسب نکردید و همین باعث شکست شما شده است. این بار سعی کنید به دنبال برطرف کردن نقاط ضعفتان بروید تا بتوانید به موفقیت برسید.
هر مهارتی که برای موفقیتتان لازم است بیاموزید، تلاش کنید تا هر لحظه بهتر از قبل شوید.
اگر هدف شما این است که ورزشکار حرفهای شوید و هنوز به این هدف نرسیدهاید، بهتر است ساعتهای تمرین خود را بالا ببرید و تلاشتان را دوبرابر کنید. موفقیت در انتظار شماست به شرط این که با هر شکست و ناکامی جا نزنید و دست از هدفتان برندارید.
در حقیقت باید نوع نگاهمان به شکست را عوض کنیم. اگر این شکستها نبودند موفقیت نیز بیمعنا بود. چون ما با استفاده از درسهایی که از ناکامیهایمان گرفتیم، میتوانیم دوباره تلاش کنیم و اینبار موفق شویم.
گاهی اوقات وقتی گذشتهام را مرور میکنم اسم ناکامیهایم را شکست نمیگذارم، بلکه دوست دارم از واژه تجربه استفاده کنم. همه آن ناکامیها باعث شدند تجربیات با ارزشی به دست بیاورم و رشد کنم.
به عنوان مثال، چند سال پیش استاد من از اولین متن ترجمه شدهام ایراد زیادی گرفت. اگر من به خاطر این اتفاق دست از تلاش بر میداشتم و دور ترجمه را خط میکشیدم، نمیتوانستم هیچ وقت تبدیل به مترجم حرفهای شوم. اما من سعی کردم به جای فرار، از این شرایط درس بگیرم و بار دوم ترجمه من خیلی بهتر از قبل شد.
فراموش نکنید که موفقیت شما فقط به تلاش و پشتکار بستگی دارد پس با یک بار ناکامی نباید دست از اهداف تان بردارید. بلکه از شکستها و ناکامیهایتان پلی به سوی موفقیت باز کنید.
دیدگاهتان را بنویسید