در قسمت قبل، راهکارهایی را برای شخصیسازی کردن روشهای انجام کار عمیق به شما ارائه دادیم. در این قسمت، به سراغ نکتههای مهمی میرویم که میتوانند روند انجام کار عمیق را برایمان آسانتر کنند.
چالش پیدا کردن مکانی برای کار عمیق
گاهی باید برای پیدا کردن یک مکان که تمرکز لازم برای انجام کار عمیق را به شما بدهد دست به کارهایی عجیب بزنید. سه مثال زیر میتوانند به شما ایدههایی در مورد طیف وسیع این مکانهای خاص بدهند.
آرزو نکن که زندگی آسانتر باشد، آرزو کن که خودت بهتر باشی. برای مشکلات کمتر آرزو نکن، برای مهارتهای بیشتر آرزو کن. برای چالشهای کمتر آرزو نکن، برای خردمندی بیشتر آرزو کن.
جیم ران
مثال اول: بیل گیتس
زمانی که «بیل گیتس»، مدیرعامل شرکت مایکروسافت بود، برای خودش زمانهای خاصی را با عنوان «هفتههای فکر» در نظر میگرفت. او در طول این هفتهها، کارهای عادی و تعهدات خانوادگیاش را کنار میگذاشت و در یک اتاقک با مجموعهای از مقالهها و کتابها به مطالعه میپرداخت. هدف او این بود که خیلی عمیق و بدون حواسپرتی به مسائل بزرگ شرکتش فکر کند.
مثال دوم: جی.کی.رولینگ
در سال ۲۰۰۷، زمانی که «جی.کی.رولینگ» در حال نوشتن کتاب «یادگاران مرگ» بود، فشار زیادی را احساس میکرد. او برای راضی نگه داشتن صدها میلیون طرفدار داستانهای هری پاتر، به کاری عمیق با تمرکز زیاد نیاز داشت.
اما محیط کار و زندگی رولینگ با سر و صدای زیادی احاطه شده بود و نمیتوانست روی کارش تمرکز کند. استرس نیز بر آتش این ماجرا دامن میزد. فکری به ذهنش رسید و تصمیم گرفت آن را عملی کند. او برای یک شب در یک هتل پنج ستاره که نزدیک قلعه قدیمی «ادینبورگ» – منبع الهام رولینگ در داستانهای هری پاتر – بود اتاقی را اجاره کرد و بیوقفه نوشت.
تجربه این روز پر از ایده، او را تشویق کرد که تا پایان نوشتن کتاب در آنجا بماند. علاوه بر نزدیکی هتل به قلعه مورد الهام رولینگ، این هتل یک مزیت بزرگ دیگر هم داشت که دفترش فاقد آن بود و آن هزینه ۱۰۰۰ دلاری یک شب اقامت در این هتل پنج ستاره بود. این هزینه زیاد، به رولینگ انرژی زیادی برای سریعتر تمام کردن کتابش میداد.
مثال سوم: پیتر شانکمن
«پیتر شانکمن» کارآفرین و نویسندهای موفق است. او به عنوان یک سخنران محبوب، بیشتر وقتش را صرف پرواز با هواپیما میکند. پیتر متوجه شد که محیط ایدئالش برای تمرکز در ارتفاع سی هزار فوتی آسمان قرار دارد. پس از این درک بود که شانکمن، قرارداد کتابی را امضا کرد که ارائه نسخه خطی آن فقط دو هفته طول کشید.
تمام کردن به موقع این کار، نیاز به تمرکزی باورنکردنی داشت. برای رسیدن به این حالت، او بلیط رفت و برگشت به توکیو را رزرو کرد و در تمام طول پرواز به ژاپن، مشغول نوشتن بود. هنگامی که به ژاپن رسید در سالن فرودگاه، یک اسپرسو خورد و پس از آن دوباره سوار هواپیما شد و به سمت شهرش پرواز کرد.
باز هم در طول کل مسیر بازگشت فقط مینوشت. پس از گذشت ۳۰ ساعت در حالی به خانه برمیگشت که نسخه تکمیل شده کتاب را در دست داشت.
همه این افراد و افراد بسیار زیادی که نامی از آنها نیاوردیم، یک هدف داشتند و آن، دسترسی عمیق به منابع ذهنیشان بود. این نکته را در نظر بگیرید که منظور آنها پیدا کردن مکانی که سرشار از سکوت باشد نبود. در عوض، دغدغه آنها یافتن مکانی بود که بتوانند حلقه گمشده تمرکز خود را در آن بیابند.
به دنبال چگونهها باشید
گاهی، نقطههای طلایی نقشه کاری و زندگی ما مشخص هستند. در این هنگام، ما میدانیم کجا هستیم و به کجا میخواهیم برویم اما نمیدانیم که چگونه این کار را انجام دهیم. تفکیک بین چه چیزی و چگونه، نکتهای بسیار مهم است که در جهان کسبوکار و زندگی، نادیده گرفته میشود. در حقیقت، بیشتر شرکتها و افراد حرفهای در به اجرا درآوردن استراتژیهای خود دچار مشکل میشوند نه در طراحی استراتژی. در نظر گرفتن سه نکته مهم میتواند در پیدا کردن این چگونگی به شما کمک کند. بیایید نگاهی به این موارد مهم بیندازیم.
نکته اول: روی موارد خیلی مهم تمرکز کنید
قانونی وجود دارد که میگوید: «هر چقدر سعی کنید که کار بیشتری انجام دهید، در عمل، کار کمتری انجام خواهید داد.» وقتی تعداد کارهایی که برای انجام داریم، کم باشند با تمرکز و کیفیت بسیار بالایی آنها را انجام میدهیم. پس نگاهی دوباره به فهرست کارهایتان بیندازید و از میان کارهایی که برای انجام دادن فهرست کردید، موارد خیلی مهم را گلچین کرده و تمام زمانی که برای کار عمیق خود در نظر گرفتید را صرف انجام آنها کنید.
نکته دوم: میزان موفقیتتان را اندازهگیری کنید
ارزیابی میزان موفقیت، درست مانند این است که در طول مسیر خود مدام به قطبنما نگاه کنیم تا از جاده مورد نظرمان خارج نشویم. این ارزیابیها در دو نقطه انجام میشوند: ارزیابی نتیجه و ارزیابی فرآیند. ارزیابی نتیجه، مربوط به زمانی است که کار تمام شده و ما به یک مقصد رسیدهایم. در این هنگام، برای مسیری که قبلا طی شده، کار خاصی نمیتوان انجام داد.
تنها سود این ارزیابی، شناسایی اشتباههای موجود و درس گرفتن از آنها برای ساخت یک استراتژی جدید است. اما ماجرای ارزیابی فرآیند فرق میکند. وقتی در طول مسیر، به صورت منظم، روند کار و نتیجههای کوتاه مدت به دست آمده از آن کارها را بررسی کنیم، زمان کافی برای تغییر و جایگزینی موردهای نامطلوب را در دست خواهیم داشت. در نتیجه، میتوانیم فرآیندها را بهبود ببخشیم و به نتیجهای حساب شده برسیم.
نکته سوم: به خودتان امتیاز بدهید
یکی از کارهایی که در دوران مدرسه، به خصوص زمانی که به پیشدبستانی و کلاس اول میرفتیم، برایمان خیلی جذاب بود، شمردن و مقایسه امتیازهایی بود که معلممان پایین برگههای مشقمان میچسباند.
آن امتیازها، خیلی ساده بودند، اما برایمان بسیار ارزش داشتند. شمردن تعداد صدآفرینها و هزارآفرینهایی که در دفترمان وجود داشت ما را تشویق میکرد که مشقهایمان را بسیار بهتر و با دقتتر انجام دهیم؛ آنقدر خوب که لایق گرفتن یک هزارآفرین غرورآمیز باشیم. اکنون که با گذر روزها و فصلهای مختلف، در گروه بزرگسالان قرار گرفتیم باز هم میتوانیم از این ترفند کوچک اما بسیار تاثیرگذار استفاده کنیم.
چون انسانها عاشق امتیاز گرفتن هستند. فرآیند امتیاز دادن به عملکرد خودتان، دو مزیت بسیار مهم را برایتان به ارمغان میآورد:
- مزیت اول: شما را مجبور میکند که فعالیت خود را مورد تحلیل و بررسی دقیق قرار دهید. در این هنگام است که برای دقت بیشتر محاسبهها و پیگیری روند کار، حتی ممکن است به سراغ ماشین حساب بروید و تا دو رقم اعشار را نیز حساب کنید.
- مزیت دوم: مقایسه بین امتیازهای کم و زیاد گذشته، انگیزه بسیار زیادی برای گرفتن امتیاز بالا و تجربه دوباره موفق شدن در شما ایجاد میکند. این کار به شما نشان میدهد که قبلا توانستید و انجامش دادید، پس الان هم میتوانید آن را دوباره تکرار کنید. یادتان باشد، بهترین رقابت، رقابتی است که بین خود دیروزتان و کسی که اکنون هستید اجرا میشود. این نیروی درونی، شما را به موفقیتهایی شگفتانگیز میرساند؛ به اندازهای که گاهی تعریف ماجرای آن نیز برایتان غیرقابل باور به نظر میرسد!
زندگی من یک رویا بود. اگر کسی داستانی راجع به آن مینوشت، کمی غیرواقعی به نظر میرسید. احتمالا وقتی خودم این داستان را میخواندم میگفتم: «نه، این ممکن نیست!»
رالف لورن، طراح مشهور لباس
هدف کار عمیق را درک کنید
منظور از انجام تمام این ترفندها و صرف زمان و انرژی، این نیست که فرهنگ بیشتر و بیاندازه کار کردن را رواج دهیم. هدف واقعی کار عمیق این است که شما یاد بگیرید در طول یک روز به اندازه یک ماه کار کنید. در حقیقت، افزایش کیفیت در طول یک دوره زمانی کوتاه، هدف واقعی انجام کار عمیق است. این فرآیند به شما کمک میکند که خیلی هوشمندانه، سالهای از دست رفته را جبران کنید. برای دنبال کردن ادامه این مقاله، پیگیر قسمت بعد باشید.
سلام وقتتون بخیر. من مقاله های شما رو دنبال میکنم .مقالات مختصرو مفید وخوبی هست. ممنونم از زحماتتون