مسافر زمان بودن، چیز تازهای نیست. با آنکه هنوز ماشین سفر در زمان ساخته نشده است، ما انسانها سوار بر بالهای ذهنمان، مدام بین گذشته و آینده سفر میکنیم. با این حجم عجیب و باورنکردنی مسافرتهای ذهنی، زندگی در لحظه به یک رویا شبیه شده است.
در حقیقت، تعداد انگشتشماری از ثانیههای زندگی ما در لحظه حال سپری میشوند. شاید نشان دادن بخشهای قدرتمند زندگی در لحظه بتواند مانند یک تلنگر، ناقوس درونیمان را به صدا درآورد و ما را از هپروت گذشته و آینده به زمان حال بکشاند. در این مقاله به دنبال هشت فایده زندگی در لحظه میگردیم. تا انتهای این ماجرای پر از بیداری، با ما همراه باشید.
قرار است چه چیزهایی را با هم بخوانیم؟
- با بزرگترین مزیت زندگی در لحظه حال، آشنا میشویم.
- ویژگی تمرکز روی جسم را موشکافی میکنیم.
- ارتباط بین زندگی در لحظه و بهبود روابط اجتماعی را مورد بررسی قرار میدهیم.
- راه میانبری برای افزایش خلاقیتمان پیدا میکنیم.
- روشی برای داشتن یک زندگی پر از نعمت را میآموزیم.
- راهی برای رهایی از چنگال فکرهای افراطی پیدا میکنیم.
- با مسیر درست تفکر عمیق به زندگی، آشنا میشویم.
- ارتباط بین زندگی در لحظه و شاد بودن را کشف میکنیم.
در نگرانی درباره آینده یا زندگی در گذشته، هیچ مزیتی وجود ندارد. اما مزیتهای زیادی برای زیستن در زمان حال وجود دارند. اگر بتوانید به آنها دست پیدا کنید، هیچ مشکل عظیمی را تجربه نخواهید کرد. تنها مشکلاتی کوچک خواهید داشت که به محض رخ دادن، قابل حل هستند.
اکهارت تولی
زندگی در لحظه، کیفیت روزهایتان را بهبود میبخشد
همه ما میخواهیم که زندگیمان از سراشیبی مشکلات و ناراحتی به سرازیری آسانی و برکت تغییر مسیر دهد. اما رفتارمان مانع از انجام این کار میشود. اجازه بدهید مثالی برایتان بزنیم. تصور کنید زندگیتان یک قطعه سنگ بزرگ و گرد است. فرصت زندگی یا همان زمانی که در اختیار دارید هم کوههایی پر از فراز و نشیب هستند.
با قدم گذاشتن روی زمین، چارهای به جز حرکت دادن زندگیمان در بدنه این کوهها نداریم. حالا اگر به جای نگاه کردن به مسیری که در آن هستیم، مدام سرمان را به عقب برگردانیم یا با تقلای فراوان بخواهیم ماجرای قدمهای نرفته پیش رویمان را بررسی کنیم، چه چیزی جز خستگی بیحد و اندازه دستگیرمان میشود؟
زندگی در لحظه حال، ما را از احساس تاسف تمام نشدنی گذشته، قدمهایی که به اشتباه برداشتیم، کارهایی که با غفلت انجام دادیم و دلهره عذابآور آینده و قدمهایی که نمیدانیم چطور برداشته میشوند نجات میدهد. همین تغییر ساده به شما کمک میکند تا ثانیههای اکنون را ببینید، فرصتها را شکار کنید و از خوشیهای کوچک اما قدرتمند زندگی، لذت ببرید.
با فاصله گرفتن از ذهنتان میتوانید روی جسمتان تمرکز کنید
شاید یکی از بزرگترین فایدههای زندگی در لحظه، جدا شدن از ذهن و تمرکز بر جسم باشد. چون ذهن، مسئول رنج است. در واقع، اینطور برنامهریزی شده تا شما را زنده نگه دارد. ذهن، خاطره نمیسازد، لمس نمیکند، بوها را نمیشنود، زیباییها را نمیبیند، مزهها را از هم تفکیک نمیکند و حتی صداها را نمیشنود. ما تمام این خاصیتهای شگفتانگیز را به لطف جسممان تجربه میکنیم.
وقتی با ذهنمان درگیر دیروز و فردا باشیم، توجهی به تجربههای ناب جسمان نخواهیم داشت. در واقع، ذهن ما با قدرتی که دارد گوشمان را خاموش میکند تا صدای پرندگان روی یک درخت را نشویم، چشممان را میبندد تا گل کوچکی که امروز صبح در کنار جوی باز شده را نبینیم، زبانمان را بیحس میکند تا از انفجار مزههای گوناگون روی زبانمان غافل شویم.
وقتی به هنگام انجام کارهای گوناگون، هوشیار بوده و روی لحظه حال، تمرکز داشته باشیم، میتوانیم تجربههای جسمی خود را ترمیم کنیم. بازگشت به جسم، نیازمند برداشتن قدمهای کوچک است. مثلا:
- وقتی پنجره را باز میکنید، چشمانتان را ببندید و چند ثانیه فقط گوش دهید. برای تبدیل کردن این کار به یک عادت، یک تکه کاغذ روی پنجره بچسبانید و روی آن بنویسید: «گوش کن!»
- وقتی یک تکه میوه میخورید، چشمانتان را ببندید و فقط روی طعم بینظیر آن تمرکز کنید.
لطفا دادگاه ذهنتان را هم تعطیل کنید
یکی دیگر از راههایی که میتواند به جداسازی ذهن و جسم شما کمک کند، تماشای ذهن، بدون قضاوت کردن است. قضاوت کردن یک موضوع ذهنی است که حواس شما را درگیر میکند. بد نیست گاهی با وجود سر و صداهای ذهنتان، به حرف جسمتان هم گوش دهید. مثلا وقتی یک خروار کار روی سرتان ریخته اما ناگهان دلتان میخواهد در هوای آزاد قدم بزنید، بدون هیچ فکر اضافه، بلند شوید و این کار را انجام بدهید.
تمایل شما به تنفس در هوای تازه و راه رفتن، ندایی است که از جسمتان بلند میشود. بدون تردید به هنگام انجام این کار، غرغرهای ریز و درشت و حتی تهدیدهایی را از سمت ذهنتان دریافت خواهید کرد. مثلا ذهنتان به شما میگوید: «الان چه وقته راه رفتنه؟ اول کارهاتو انجام بده، بعد تا دلت بخواد میتونی راه بری! اصلا ممکنه به خاطر همین قدم زدن، از کار بیکار بشی! برگرد سر کار!» آنچه که میشنوید مهم نیست، نکته مهم، واکنش شما به این شنیدهها است.
شاید بتوان بهترین نوع واکنش را در میان واژههای «شونریو سوزوکی» (shunryu suzuki) یکی از اثرگذارترین معلمهای معنوی قرن بیستم، پیدا کرد. او میگوید: «دربهای جلویی و عقبی ذهنت را باز بگذار. اجازه بده افکارت، چه خوب و چه بد در میان این دو درب، رفت و آمد کنند. اما یادت باشد، آنها را به صرف یک فنجان چای دعوت نکنی!»
با انجام کارهایی این چنینی به خودتان یاد میدهید که از تجربه زنده بودن، نفس کشیدن و حضور داشتن، غافل نشوید. یادتان باشد، زندگی، تجربه جسم است نه ذهن.
از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن / فردا که نیامدهست، فریاد مکن
بر نامده و گذشته بنیاد مکن / حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
”عمر خیام نیشابوری”
با دنیا و مردمش آشتی میکنید
از دیگر فواید زندگی در لحظه حال، بهبود رابطههای اجتماعی و فردی است. هر کدام از ما در طول روز با افراد زیادی روبهرو میشویم؛ گاهی آنها را میشناسیم و گاهی برایمان غریبههایی ناآشنا و معمابرانگیز هستند.
وقتی به زندگی در زمان حال عادت کنیم، ایجاد ارتباط با دیگران خیلی سادهتر میشود. چون بیشتر ما به هنگام گفتگو با مردم، به جای تمرکز روی آن فرد و گفتههایش، در حال حساب و کتاب برای دادن یک پاسخ در آینده نزدیک مثلا بعد از تمام شدن حرفهای او یا سرزنش کردن خودمان به خاطر واکنشهای گذشته در موقعیتهای مشابه هستیم.
در حقیقت، مصداق این شعر میشویم که: «هرگز حضور حاضر غایب شنیدهای؟ / خود در میان جمع و دلش و جای دیگر است!»
اما وقتی در زمان حال زندگی کنیم، به هنگام گفتگو با فرد، فقط روی سخنان او تمرکز میکنیم و به آنچه میگوید گوش میدهیم. با یادگیری این ویژگی، شجاعت گوش دادن به خواستههای قلبمان و قدرت اقدام در آن مسیر را هم پیدا خواهیم کرد، خودمان را هم دوست خواهیم داشت و چیزی که هستیم در نظرمان محترم و گرامی جلوه خواهد کرد.
وقتی در لحظه زندگی کنید، خلاق میشوید
اگر یکی دو تا آدم خلاق در اطرافتان داشته باشید، به خوبی میدانید که آنها فقط روی یک کار تمرکز میکنند. مثلا وقتی در حال نقاشی کشیدن هستند، به اینکه در گذشته چگونه میکشیدند و در آینده چه کسی ممکن است نقاشیشان را بخرد فکر نمیکنند. چون در این صورت دیگر نمیتوانند چیزی را روی بوم پیاده کنند.
آنها به قدری در لحظه اکنون فرو میروند که گاهی صدای اطرافیانشان را هم نمیشوند و گذر زمان از دستشان خارج میشود. همه آدمها خلاق هستند. عدهای ذوق هنری دارند، برخی عاشق اعداد هستند و دستهای دیگر از در هم چیدن واژهها لذت میبرند. تنها چیزی که باعث میشود تا افراد مختلف نتوانند مسیری برای بروز خلاقیتشان باز کنند، وجود مانعهای ذهنی حاصل از تفکر به گذشته و آینده است.
در لحظه زندگی کردن، دریچهای از تمرکز و خودآگاهی را به روی انسان باز میکند؛ یک درب کوچک که برای سیراب کردن خلاقیت افراد، کافی است.
فقط یک زمان است که اهمیت دارد و آن لحظه حال است. این مهمترین زمان است. چون تنها زمانی است که روی آن قدرت داریم.
لئو تولستوی
فرصت دیدن نعمتها را پیدا خواهید کرد
زندگی کردن در لحظه حال، مثل پیاده شدن از یک قطار سریعالسیر است. وقتی در چنین قطاری مینشینیم، درک درست و با دقتی از چیزهایی که خارج از قطار قرار دارند و از کنارمان میگذرند نداریم. اما وقتی از قطار پیاده میشویم، در جریانی از سکون و آرامش قرار میگیریم. انگار وارد جهان تازهای شدهایم؛ ذهنمان برای لحظهای هم که شده، از حرکت بازمیایستد.
برخلاف تصورمان، چیزهای زیادی برای دیدن، شنیدن، لمس کردن، بوییدن و تجربه کردن پیدا خواهیم کرد. میفهمیم که اطرافمان پر از نعمت، زندگی و شادی بوده است. ولی ما آنقدر سرمان به گذشته و آینده گرم بوده که هیچوقت فرصت دیدن آنها را پیدا نکردیم. زندگی در لحظه به ما کمک میکند تا نعمتهایمان را ببینیم، آنها را بشماریم و به خاطر بهرهمندی از وجودشان سپاسگزار باشیم.
لحظه حال، شما را از تفکر افراطی رها میکند
زندگی در اکنون، یعنی کنار گذاشتن تمام خوددرگیریهای ذهنی که از گذشته با خود به دوش میکشیم و در حال بردن آن به آینده هستیم. وقتی تصمیم میگیریم که در لحظه زندگی کنیم، خودمان را از منگنه افکار گذشته و آینده بیرون میآوریم. به این ترتیب، بخش بزرگی از فکرهای روزمره از زندگیمان بیرون میروند و احساس آزادی، مثل یک عطر دلانگیز در لحظههای زندگیمان پخش میشود.
در لحظه زندگی کردن، عمق شما را زیاد میکند
نگه داشتن ذهن و جسم در یک زمان مشخص، یعنی لحظه حال، به شما کمک میکند تا نگاهی متفاوت به ماجراهای اطرافتان بیندازید. اجازه بدهید این موضوع را با یک مثال، روشنتر کنیم. اگر زندگی را یک رودخانه در نظر بگیریم، یک فرد معمولی که تفاوتی میان افکار گذشته، حال و آینده خود قائل نمیشود، به جای لمس زندگی، از کنار رودخانه جاری آن رد میشود.
اما کسی که در لحظه زندگی میکند، فقط به تماشای آب راضی نمیشود، بلکه در آن شیرجه میزند. چون این تنها راه فهمیدن چهره دیگر ماجراهای زندگی است. در جستجو بودن، پرسیدن و بیشتر خواستن از ویژگیهای کسی است که با تماشای «اکنون» حسابی کنجکاو شده است. به همین دلیل، وقتی چنین انسانی یک سیب را میخورد، از عطر، حجم، رنگ، زیبایی و طعم آن بسیار لذت میبرد.
او با دیدن سیب، فقط به یک میوه خوراکی نگاه نمیکند، بلکه خود و گردشی که باعث شد تا از میان تمام سیبهای عالم این سیب در دستش قرار بگیرد را میبیند. در نقطه مقابل، کسی که در لحظه زندگی نمیکند، نه تنها از داشتن چنین نگاهی به پیرامونش عاجز است بلکه شاید بعد از خوردن آن سیب، طعمش را هم به یاد نیاورد.
اگر کسی بتواند ذهنش را به کنترل درآورد، میتواند راه آرامش را بیابد و تمام حکمت و فضیلت به سمت او روانه خواهد شد.
زندگی در لحظه، شما را به یک انسان شاد و شوخ تبدیل میکند
آدمهای جدی، آدمهایی پر از فکر هستند. تفکر به چیزهایی که در گذشته رخ داده یا اتفاقهایی که ممکن است در آینده بیفتند، لحظهای او را به حال خودش رها نمیکنند. چنین انسانهایی همهچیز را با معیارهای خشک و غیرقابل انعطافشان میسنجند، رنج میکشند و رنج میدهند.
اما وقتی یاد بگیرند که میتوان در لحظه حال زندگی کرد، نه تنها خود را از استرس و نگرانیهای بیفایده نجات میدهند، بلکه شادی و حس شوخطبعی هم به سراغشان میآید. چون ذهن خسته آنها بالاخره مجالی برای نفس کشیدن و زندگی کردن پیدا کرده است.
در جستجوی حقیقت
چیزهایی که درباره جهان یاد میگیریم، بخشهای مختلفی از یک حقیقت هستند. وقتی خوب به آنها نگاه کنیم، درمیابیم که آن بخشها مثل تکههای یک پازل در حال تکمیل کردن یکدیگر هستند. مثلا شیوهی سپاسگزاری کردن در مورد خواستههایی که اکنون نداریم، تاکیدی جالب و بیسروصدا به زندگی در زمان حال دارد.
چون در این شیوه، ما باید چیزهایی که در آینده میخواهیم را به زمان حال بیاوریم، از داشتنشان لذت برده و به خاطر این شادی فرحبخش سپاسگزاری کنیم. این نکته به ما یادآوری میکند که بسیاری از چیزهایی که اکنون در اختیار داریم، خواستههایی در گذشته بودند که حالا برآورده شدهاند. پس در هر صورت، نکته مهم و آیندهساز، حضور در لحظه اکنون و زندگی با تمام وجود است.
دیدگاهتان را بنویسید