ما چگونه باید به خودباوری برسیم؟ ذهن ما گسترده است؛ وسیع و بدون محدودیت. از طرفی، همیشه هم در حال یاد گرفتن است. عدهای به ذهنشان یاد میدهند که نباید رشد کنند، نباید خواسته زیادی داشته باشند و نباید به چیزهای بزرگ بیندیشند. در نقطه مقابل، عدهای به ذهنشان یاد میدهند که انتهایی برای بزرگ شدن و گسترده فکر کردن وجود ندارد، باید خواستههای زیادی داشته باشند و به آیندهای روشن و باشکوه فکر کنند.
میتوان ریشه این اختلاف نگرشها را به باورهای هر فرد نسبت داد. عدهای غرق در ضعف و کمبود اعتمادبهنفس هستند و اصلا خودشان را قبول ندارند. اما عدهای دیگر با ایمان به تواناییهایشان، فرصتهای زیادی را در زندگی خود میسازند. در این مقاله به سراغ «خودباوری» میرویم و به دنبال روشهایی میگردیم تا این ویژگی ارزشمند را در خود تقویت کنیم.
زمان شما محدود است. پس با زندگی کردنِ زندگی کسی دیگر، آن را به هدر ندهید. در تله عقاید تعصبی نیفتید که دقیقا زندگی با نتایج تفکر افراد دیگر است. اجازه ندهید، هیاهوی نظر دیگران، ندای درونی شما را خاموش کند و از همه مهمتر، شهامت پیروی کردن از احساستان را داشته باشید.
استیو جابز
چرا خودباوری مهم است؟
شاید بپرسید: «من میتوانم بدون اینکه زحمت و فشار تغییر کردن را به خود وارد کنم، کارهایم را مثل همیشه پیش ببرم، سر کار بروم و روند معمولی و آرام زندگیام را ادامه دهم. چرا باید درگیر چیزی شوم که ممکن است آرامش من را به خطر بیندازد؟»
خوب…تنها پاسخی که میتوانیم به این پرسش بدهیم این است: «چون آرزوهای شما، آن طرف چیزهای ترسناک، امن و آرام، منتظر ایستادهاند.» هیچکس نمیتواند بگوید: «من آرزویی ندارم.» همه ما داریم. آرزوی سلامتی، ثروت، عشق و آرامش. بدون اینها، زنده هستیم اما زندگی نمیکنیم.
نفس میکشیم اما حضور نداریم. لبخند میزنیم اما لذت نمیبریم. ذات بشر، آفریده نشده تا به بدترین شرایط عادت کند. در عوض، مغرور، شریف، اصیل و در طلب رسیدن به کمال آفریده شده است. اگر خودمان را باور داشته باشیم، در جهت سرشت خود عمل میکنیم و مسیر درست و شایسته رسیدن به این خواستهها را پیدا خواهیم کرد.
اما اگر نشانی از خودباوری در وجودمان یافت نشود، تسلیم میشویم و برای اینکه خیلی بد به نظر نرسیم، اسم خواستههای ذاتی خود را عوض میکنیم و آنها را آرزوهای دست نیافتنی مینامیم. البته این ماجرا شکل دیگری هم دارد و آن مربوط به زمانی میشود که نه خودمان را باور داریم و نه میخواهیم تسلیم شویم.
در آن صورت، دست به هر کاری میزنیم تا بتوانیم به هر شکلی که شده به خواستههایمان برسیم. و به همین دلیل، عدهای به سراغ دزدی، احتکار، پولشویی و حتی قتل میروند.
ما نکتهی مهمی را در این میان از قلم انداختهایم و آن جنس خواستههای سرشتمان است؛ ثروت، عشق و سلامتی پایدار از جنس نور هستند. با تاریکی نمیتوان به نور رسید. هیچ راهی برای این کار وجود ندارد. تنها نور، نور را جذب میکند. به همین دلیل، بهترین، هوشمندانهترین و سریعترین راهی که میتواند ما را به آرزوهای قلبیمان برساند، خودباوری است.
خودباوری، سطح انتظار شما از خودتان را تغییر میدهد
باور داشتن به تواناییهایی که در وجودمان قرار دارد، تمام نیروهای خاموش ذهنی، روحی و جسمیمان را بیدار میکند؛ خلاقیتمان شکوفا میشود و راهحلهایی به ذهنمان میرسند که هیچوقت در خیالمان هم به آنها فکر نمیکردیم.
باور به خودمان درست مثل یک درب است. این طرف در، ما ایستادهایم و در جمعی شلوغ از پرسشها، تردیدها و نگرانیها اینپاوآنپا میکنیم. وقتی امید، جانی به دستهای سردمان میدهد، آنها را به سمت دستگیره این درب، دراز میکنیم. هنگامی که با ایمانمان آن را میگشاییم، سرزمینی از معجزهها، نعمتها و راهحلهای فوقالعاده را روبهرویمان خواهیم یافت. این قدرت درونی ما است. چیز تازهای نیست. از هنگامی که پا روی این کره خاکی گذاشتیم همراه با ما و در کولهپشتیمان بوده است.
«من میتوانم!» یک شعار نیست؛ یک حقیقت است و حقیقت چیز سادهای است. چون اگر پیچیده بود همه آن را درک میکردند. باور به توانستن، انتظار ما از خودمان را بالا میبرد. در آن هنگام، دیگر به چیزهایی که داریم راضی نمیشویم چون میدانیم که توانایی در اختیار داشتن چیزهایی بسیار بیشتر و بسیار بزرگتر را داریم. حالا پرسش درست این است که: «چگونه میتوانیم به خودباوری برسیم؟»
باورهای ما بر اعمال، اهداف و ادراکمان تاثیر میگذارند.
آلبرت باندورا، روانشناس
چالش رسیدن به خودباوری
هر کدام از ما در طول زندگی خود، رفتارهای مثبت و منفی زیادی داشتهایم. برخی از این رفتارها به رشد شخصیت و باورهایمان کمک کردهاند و برخی دیگر ما را پایین نگه داشتهاند. برای رسیدن به خودباوری، باید از همان روشی استفاده کنیم که با آن باورهایمان را ضعیف کردهایم؛ یعنی قدمهای آهسته همراه با تلقینهای درونی. کمی با خودتان فکر کنید.
تا به حال چند بار به خودتان گفتهاید «نمیتوانم»؟ چند بار خودتان را به خاطر حضور در میان کسانی که احساس میکردید از شما با ارزشتر هستند سرزنش کردهاید؟ لیاقت، ارزش و احترام خود را با چه معیاری محک زدهاید؟ حالا زمان آن رسیده که قدمبهقدم، معیارها را جابهجا کنید و به سمت خود واقعیتان گام بردارید.
» گام اول: معکوس رفتار کنید
انسانها عجیب آفریده شدهاند. از وقتی این حقیقت را پذیرفتم، محدودیتهای زیادی از ذهنم رخت بربستند و از شنیدن کارهای فوقالعادهای که میتوان انجام داد، چندان شگفتزده نمیشوم. یکی از نکتههای جالبی که همیشه تحسین من را برمیانگیزد موضوعی است که توسط یک استاد دانشگاه به نام «رابرت مرتون» مطرح شد.
او میگوید: «تعریفی نادرست از موقعیت، باعث برانگیخته شدن رفتاری جدید میشود که این خود باعث میشود آن تفکر غلط اولیه درست از آب درآید.» به زبان سادهتر و از جنبه مثبت، وقتی ما انتظاراتی داریم، حتی وقتی که آن انتظارات، واضح و دقیق نباشند به شیوهای عمل میکنیم که به آن انتظارات برسیم.
حتی با کمال تعجب، میتوانیم به نتایجی مطابق انتظاراتمان دست پیدا کنیم. انگار که چیزی شبیه به معجزه در زندگیمان رخ میدهد. اجازه بدهید با یک مثال، این موضوع را روشنتر کنیم.
تصور کنید شما باور درآمد شش میلیون تومانی را در ذهن خود جای میدهید. این در حالی است که درآمد فعلیتان ماهی یک میلیون تومان است. وقتی یک میلیون درآمد دارید، به اندازه همان مبلغ تلاش میکنید، به همان اندازه زمان میگذارید و در همان محدوده فکر میکنید.
اما وقتی از خودتان انتظار درآمد شش میلیون تومانی را دارید، ذهنتان به تکاپو میافتد و به دنبال راههایی میگردد تا این مقدار را برای شما فراهم کند. برای رسیدن به آن انتظار، شما متفاوت فکر و عمل خواهید کرد. شاید در پایان یک ماه، نتوانید به درآمد شش میلیونی برسید اما بدون شک، دو چیز را به دست میآورید؛ اول، درآمدی بیش از یک میلیون تومان و دوم، راههایی برای رسیدن به آن درآمد شش میلیونی.
باور شما به خودتان و انتظاری که از عملکردتان دارید به فراتر از چیزی که هستید، هدایتتان میکند.
» به سرمایه خود، عشق بورزید
ملودی که برای زندگیمان مینویسیم تنها زمانی به صدا تبدیل میشوند که باور کنیم توانایی نواختنش را داریم. وگرنه تا آخر عمر، تنها روی کاغذ باقی میماند و میپوسد.
شاید تغییر کردن سخت باشد، شاید در میان مسیر، خسته شویم و دلمان بخواهد به همان جایی که بودیم بازگردیم اما باور کنید منظرهای که در انتظار شما است، ارزش تغییر باورهای قدیمیتان را دارد. به آنچه که هستید یا بودید نگاه نکنید. چشمتان را به آنچه که میتوانید باشید بدوزید و لحظهای به عقب نگاه نکنید. مثل یک پروانه باشید؛ حضور در پیله را با باور به پرواز در میان دشتی که زیر پایتان عطرافشانی میکند سپری کنید.
ذهن پر از ماجرا است؛ پر از برنامهها و دستورهایی که در طول زمان به قانونهای محکمی تبدیل شدهاند. اما همیشه میتوانیم با انجام تغییرهایی ساده و هوشمندانه، روند ماجراهای ذهنیمان را به آن سمتی که میخواهیم هدایت کنیم. در قسمت پایانی به توضیح چند نکته مهم برای رسیدن به خودباوری میپردازیم.
» موفقیت را در ذهنتان به تصویر بکشید
رسیدن به خودباوری، نیاز به تمرین دارد. ذهن ما باید باور کند که محدودیتهای تعریف شده برای او، فقط یک اشتباه بودهاند و نه چیزی بیشتر. یکی از بهترین و کارآمدترین راههایی که میتوانیم با استفاده از آن ذهنمان را با خودمان همراه کنیم، استفاده از تصویرسازی ذهنی است.
» چگونه با تصویرسازی ذهنی به خودباوری برسیم؟
قبل از هر کاری باید بدانید که چه میخواهید. این بسیار مهم است. چون اگر در مورد چیزی که میخواهید مطمئن نباشید، نمیتوانید آن را به دست بیاورید. درست مانند کسی که به رستوران میرود اما نمیداند که چه میخواهد بخورد؟ بدون شک، معده او گنجایش خوردن همه غذاهای منو را ندارد. پس تنها راه او برای سیر شدن، انتخاب کردن است.
در قدم اول، با یک هدف خیلی ساده شروع کنید. مثلا میتوانید خوردن یک فنجان قهوه را تصور کنید و آن را به عنوان هدف تمرینی خود در نظر بگیرید. چشمانتان را ببندید و حالا در ذهنتان به سمت آشپزخانه بروید. زیر کتری را روشن کرده و در فاصله گرم شدن آب، یک شعر را برای خودتان زمزمه کنید. آب جوش آمد.
حالا کمی پودر قهوه را داخل صافی بریزید و فنجانتان را زیر آن بگذارید. کمکم آب جوش را روی پودر قهوه بریزید. عطر قهوه بلند میشود. بوی آن را میشنوید؟ دلانگیز است. حالا فنجانتان را بردارید و به اتاقتان برگردید. زیر اجاق را خاموش کردید؟ یک بار دیگر اجاق را چک کنید. خوب است… حالا در اتاقتان بنشینید و یک جرعه از آن قهوه را بنوشید. مزه آن را در دهانتان احساس میکنید؟ حالا لبخندی بزنید و چشمانتان را باز کنید.
- تاثیر نظم در موفقیت و زندگی (۴ راهکار برای منظم بودن)
- باورهای بنیادی چه چیزهایی هستند؟
- منظور از روانشناسی ثروت چیست؟
- اعتماد به نفس چیست؟
- فن بیان چیست؟
مهم نیست چه چیزی، کجا و به چه شکلی. مهم این است که به ذهنتان یاد بدهید کارهایی تازه را با جزئیات و به شکلی واقعی تصور کند. ناپلئون هیل میگوید: «هر آنچه ذهن شما بتواند تصور کند، روزی آن را در دست خواهد داشت.» چرا؟ چون ذهن ما تفاوت بین تصور، خاطره و واقعیت را درک نمیکند و هر سه آنها را واقعی میپندارد.
در این صورت، وقتی که با تصور کردن، خودتان را در موقعیتی جدید قرار میدهید، یک تجربه را در اختیار ذهنتان میگذارید. کمکم وقتی توانستید در تصور کردن قوی شوید، خودتان را در موقعیتهایی پیچیدهتر تصور کنید.
مثلا میتوانید خودتان را پشت میز مدیرعاملی شرکت خودتان تصور کنید در حالی که دارید برگههای کاری روزانه را مرور و امضا میکنید یا خودتان را در کشتی شخصیتان تصور کنید در حالی که فرزند کوچکتان در آغوش شما است یا خودتان را در جمعی پر از افراد معروف جهانی تصور کنید که به هنگام رفتن شما روی سکو، میایستند و تشویقتان میکنند. هیچ محدودیتی وجود ندارد.
اجازه بدهید یک بار دیگر تکرار کنم، هیچ، هیچ محدودیتی وجود ندارد. اما یادتان باشد، تصور شما، منطقه فرمانروایی شما است و قهرمان اصلی – که خود شما هستید – همیشه باید پیروز میدان باشد. هیچوقت در ذهنتان، ماجرایی بد، شکست خوردن، ترک شدن، ناامید شدن یا چیزهایی از این دست را تصور نکنید. همیشه در تصورتان به شکلی فوقالعاده ظاهر شوید و بهترینها را برای خودتان فراهم کنید. با ادامه این تمرین، حتی میتوانید به اعتماد بهنفستان هم قدرتی دوباره ببخشید.
» برای ظهور تواناییهایتان به دنبال توجیه نگردید
گاهی وقتها با وجود تلاشهایی که برای ظهور تواناییهایمان کردیم، باز هم نمیتوانیم باور کنیم که نقش اصلی و قهرمان داستان خودمان بودهایم. در این جور مواقع، به دنبال بهانههایی میگردیم تا خودمان را پشت آنها پنهان کنیم و بگوییم: «درست است که من موفق شدم و توانستم این کار را انجام دهم، اما این به خاطر استعدادی بود که از والدینم به ارث بردم یا درسهایی بود که از استادم یاد گرفتم.»
بدون شک، ما از افراد پیرامونمان بسیار تاثیر میگیریم و مدیون والدینمان هستیم. اما همه آدمهای با استعداد به موفقیت نمیرسند و همه آدمهایی که بیاستعداد خطاب میشوند هم بیچاره نمیشوند. به قول استیون کینگ، استعداد، ارزانتر از نمک سر سفره است. چیزی که افراد با استعداد را از افراد موفق جدا میکند، پشتکار است.
اگر کمی در این ماجرا دقیق شویم، میفهمیم که موضوع اصلا تواضع یا کوچک شمردن قدر و منزلت والدین یا دوستان نیست. موضوع مسئولیتپذیری است. اگر هنگامی که موفقیتی به دست میآوریم، آن را به گردن این و آن بیندازیم، حتما با بروز اولین مشکل، باز هم میخواهیم آن را به گردن دیگران بیندازیم.
مثلا وقتی در تجارتمان موفق میشویم، میگوییم این به خاطر هوشی بود که از مادرم به ارث بردم و وقتی در همان تجارت شکست میخوریم میگوییم: «این به خاطر تردیدهایی بود که مادرم در من به وجود آورد!» باید مسئولیت خودمان را تماموکمال بر عهده بگیریم. شکست یا موفقیت ما تنها بر گردن خودمان است. بهترین کار این است که کمی هم خودمان را قبول داشته و پای نتیجه خوب و بد کارهایمان بایستیم. این ایستادگی، نشانهای بزرگ از رسیدن میوه خودباوریمان است.
اگر باور داشته باشی که میتوانی، نیمی از راه را طی کردهای.
تئودور روزولت
باور دیگران، باور دیگران است
یکی از مشکلاتی که مانع از ایمان به تواناییهایمان میشود این است که ما باور دیگران را چیزی درست و باورهای خودمان را چیزی اشتباه در نظر میگیریم. به همین دلیل، اعتماد به خودمان را فدای اعتماد به دیگران میکنیم. با این کار، خودمان را از تنها راهی که باعث پیشرفت و نجاتمان میشود، محروم میسازیم.
لطفا کمی به این پرسش فکر کنید؛ چه اعتباری وجود دارد که باورهای دیگران درست و باورهای ما غلط باشند؟ چرا ما باید خودمان را سرکوب کنیم و به رنگ دیگران دربیاییم؟ اگر کمی به گذشته نگاه کنید میبینید که صفحههای تاریخ، پر از باورهای محکم افرادی است که هیچکس جرات نمیکرد حرفی در مخالفتشان بزند.
اما آن عده معدودی که به باورهای خودشان بیشتر از باورهای دیگران اعتماد داشتند، ثابت کردند که آنها اشتباه میکنند. به چند نمونه زیر توجه کنید:
- پرواز کردن وسایل سنگینتر از هوا غیرممکن است. (بورد کلوین، رئیس جامعه سلطنتی ۱۸۹۵)
- زمین، مرکز جهان است و چیزی به جز این وجود ندارد. ( پتولمی، ستارهشناس بزرگ یونانی)
- غیرممکن است که بشر بتواند از اتم، چیزی به دست بیاورد. (رابرت میلیکن، برنده جایزه نوبل فیزیک، ۱۹۲۳)
- انسان، هرگز نمیتواند روی ماه قدم بگذارد. (دکتر لی دی فورست، مخترع و پدر رادیو)
خوب… حالا به من بگویید، آیا هواپیماهای غولپیکر در آسمان پرواز نمیکنند؟ آیا فضاپیماها تصاویری از دورترین کهکشانها که زمین ما در مقابل سیارههایشان مثل یک ذره غبار است را به ما نشان ندادهاند؟ آیا انرژی هستهای به حرف اول جهان تبدیل نشده است؟ آیا انسان روی ماه و مریخ قدم نگذاشته است؟ ما باید یاد بگیریم که به باور خودمان خیلی بیشتر از باور دیگران اهمیت بدهیم. شاید باور ما مسیر جهان را تغییر دهد.
اگر مسئولیت خود را بپذیری، عطشی برای دستیابی به رویاهایت پیدا میکنی.
لس براون
گاهی باید سری به مرزها زد…
مرز بین درست و غلط یا حقیقت و دروغ، همیشه در هالهای از ابهام قرار دارد. تنها کسانی که خودشان را با تمام وجود باور داشته باشند، میتوانند مرزهای تخیل و واقعیت را جابهجا کنند. تواناییهای درون شما تنها در صورتی آشکار میشوند که آنها را قبول داشته باشید.
هیچکس، دست خالی روی زمین فرستاده نمیشود. هر کدام از ما، گوهری درخشان و نورانی از استعداد و توانایی را وجودمان داریم. اگر کمی آن را آزاد بگذاریم و به خودمان فرصت بدهیم، بدون شک، درخشش این گوهر، زندگی ما و حتی جهانی که در آن نفس میکشیم را روشنتر خواهد کرد.
خیلی جالب بود. من همیشه فکر میکردم که برلی تصویر سازی باید چیزهای بزرگ رو تصور کرد. و ذهنم به شدت مخالفت میکرد. الان متوجه شدم باید از چیزهای باور پذیر شروع کنم
عالی
ممنونم استاد بابت انرژی و حس خوبی که از طریق شما به ما میرسه.براتون بهترینها را از خدا میخوام شادیتون پایدار.💐
بسیار عالی،سپاس