اگر مقاله «باورهای بنیادی چه چیزهایی هستند؟» را مطالعه کرده باشید، میدانید که ما تحت تاثیر مستقیم باورهای بنیادی یا مرکزی خودمان قرار داریم؛ باورهایی که برایمان قانون تعیین میکنند، مرزهای رفتاری، میزان پیشرفت و حتی واکنشهایی که فکر میکنیم ناخودآگاه هستند را به شکلی آگاهانه اما خارج از روند معمولی، جایی در پستوخانه ذهنمان تعیین میکنند.
این مورد را میتوانید به یک اتاق فکر جاسوسی درون خاکریز نیروهای خودی تشبیه کنید. در این مقاله و مقاله بعدی، میخواهیم تشکیلات این اتاق فکر را بر هم بزنیم و نیروهای خودی را جایگزین دشمنان دوستنما کنیم.
هنگامی که آگاهی به بیرون هدایت میشود، ذهن و جهان پدید میآید و هنگامی که این آگاهی به درون هدایت میشود، سرچشمه خویش را درک میکند و به خانهاش، درون آن نامتجلی بازمیگردد.
اکهارت تول، نویسنده و معلم معنوی آلمانی
باور شما، تنها متعلق به شماست
باورهای بنیادی، موردهایی عمومی نیستند. در نتیجه، چیزی که برای من به عنوان یک باور مرکزی ثبت شده، به احتمال زیاد برای شما مفهومی ناشناخته و کماهمیت به شمار خواهد رفت. پس، مهمترین اقدام این است که باور بنیادی مخصوص خودتان را از دل افکار و ضمیر ناخودآگاهتان بیرون بکشید.
چون تنها پس از آن میتوانید دست به کار شوید و اگر لازم دانستید، آن باور را تغییر دهید. یکی از روشهای بسیار مفید برای شناسایی این باورهای مرکزی، «ثبت روزانه خودگوییها» است. بیایید این مورد را بیشتر بررسی کنیم.
کاتب گفتگوهای خود شوید
تنها کاری که برای این قسمت باید انجام دهید، برداشتن یک قلم و کاغذ و یادداشت کردن گفتگوهایی است که به هنگام تجربه احساسهایی مانند خوشحالی یا ناراحتی میان شما و ندای درونتان رد و بدل میشوند. تمرین یادداشت گفتگوهای درونی، دست کم باید به مدت یک هفته و به صورت دو جانبه انجام شود. اجازه بدهید با یک مثال، این موضوع را روشنتر کنیم.
تصور کنید فردی که خجالتی است و همیشه با کمبود اعتمادبه نفس دستوپنجه نرم میکند، میخواهد گفتگوهای درونی خود را ثبت کند. بیایید وضعیت ثبت گفتگوهای او را در دو حالت خوشحالی و ناراحتیاش با هم دنبال کنیم.
ما این فرد را «آقای ایکس» مینامیم. آقای ایکس، در یک وضعیت خوشحال کننده قرار گرفته است. چون بعد از مدتها توانست سر ساعت کارش را تمام کند و به خانه برود. حالا چنین گفت و گویی درون او شکل میگیرد:
- آقای ایکس: «آه… راحت شدم، بالاخره میتونم برم خونه.»
- ندای برآمده از باور مرکزی: «خیلی هم خوشحال نشو، این دفعه شانس آوردی. فردا حتما طبق معمول بازم نمیتونی کارهات رو سر وقت تحویل بدی!»
موقعیت خوشحال کننده آقای ایکس به دلیل شخصیت خجالتی و کمبود اعتماد به نفسش، حالتی منفی به خود گرفته است. یادتان باشد که صحبتهای هر دو طرف گفتگو – هم خودتان و هم ندایی که میشنوید – را در برگه یا دفترتان یادداشت کنید. حالا بیایید یک موقعیت ناراحت کننده را با هم بررسی کنیم. گربه آقای ایکس مریض میشود:
- آقای ایکس: «همش تقصیر منه…»
- ندای درونی: «تو عرضه هیچ کاری رو نداری! دستی دستی داشتی گربهات رو میکشتی! اصلا نمیشه روی تو حساب کرد!»
گفتگوی ندای درونی در وضعیت ناراحت کننده، چیزی شبیه به گرفتن ماهی از آب گلآلود است. حقیقت این است که اگر مراقب این گفتگوها و باورهای مرکزی نباشیم، به بدترین دشمن خودمان تبدیل میشویم!
مزیت روبهرو شدن با واقعیت
یکی از فایدههایی که یادداشت گفتگوهای درونی برای ما به ارمغان میآورد، روبهرو شدن با واقعیت کاری است که با خودمان میکنیم. شاید وقتی در پایان هفته، سبک گفتگوهای درونی خودمان را بررسی کنیم، حسابی جا بخوریم.
شاید هم با خودمان بگوییم، اوضاع آنقدرها هم که فکر میکردم جالب نیست و من تقریبا خودم را دوست ندارم. اشکالی ندارد. گاهی برای تغییر مسیر باید به یک مانع بربخوریم وگرنه تا انتهای سفر زندگیمان فکر قدم برداشتن در جادهای تازهتر به ذهنمان خطور نخواهد کرد.
هر چه بیشتر این تمرین را به کار بگیرید، بهتر به سبک و سیاق هماهنگیهای درونی و خودگوییهایتان دست پیدا میکنید و میفهمید که این جملههای ساده چطور و با چه قدرتی میتوانند احساسهای ناخوشایند بیشتری را برایتان دست و پا کنند. بخش هیجانانگیز ماجرا هنوز آغاز نشده است. حالا باید بتوانید با استفاده از دادههایی که در طول یک هفته به دست آوردید، به قلب این داستان، یعنی باور مرکزی خودتان برسید.
شما تنها میتوانید خودتان را تغییر دهید که گاهی همین تغییر میتواند همه چیز را تغییر دهد.
کیت دی هرل، نویسنده
روش نردبانی، راهحلی ساده برای تجزیه و تحلیل گفتگوهای درونی شما است. با استفاده از این روش میتوانید به گزینهها و حتی پیشبینیهایی نزدیک شوید که شما را به باورهای بنیادیتان میرسانند. این روش تحلیل، به علت برداشتن قدمهای آهسته و گامبهگامی که درست مانند پایین رفتن از یک نردبان است به این شکل نامگذاری شده است.
روش نردبانی فقط دو قانون دارد. قانون اول این است که برای خودتان پرسشهایی مطرح کنید؛ مانند این که: «چه میشود اگر…؟» و در جای خالی، یک نمونه از گفتگوهای درونی خود را بنویسید. سپس به این پرسش پاسخ دهید که: «از نظر من چه معنایی دارد؟» بیایید این مورد را با یکی از گفتگوهای آقای ایکس بررسی کنیم.
- گفتگوی اصلی آقای ایکس: «خیلی هم خوشحال نشو! این دفعه رو شانس آوردی.»
- چه میشود اگر من خیلی هم خوشحال نشوم و تمام کردن کارم را به حساب یک مورد شانسی بگذارم؟
- به معنای آن است که من در حالت معمولی نمیتوانم کارهایم را به موقع تمام کنم.
- چه میشود اگر نتوانم کارهایم را به موقع تمام کنم؟
- به معنای آن است که مورد سرزنش رئیس و همکارانم قرار میگیرم.
- چه میشود اگر مورد سرزنش رئیس و همکارانم قرار بگیرم؟
- به معنای آن است که غرورم خورد میشود، احساس حقارت و کوچکی میکنم و اعتماد به نفسم را از دست میدهم.
- چه میشود اگر غرورم خورد شود و اعتماد به نفسم از بین برود؟
- به معنای آن است که دیگر نمیتوانم از کار و زندگیام لذت ببرم.
- چه میشود اگر دیگر از کار و زندگیام لذت نبرم؟
- به معنای آن است که دیگر زندگی کردن برایم معنایی نخواهد داشت و من به یک ربات بیاحساس و افسرده تبدیل خواهم شد.
با رسیدن به این قسمت، دیگر آقای ایکس نمیتواند جوابی برای خودش پیدا کند. چون هر چه بگوید باز هم به همین قسمت برگشت داده میشود. در واقع، باور اصلی استخراج شده از مکالمه درونی آقای ایکس این جمله است که: «کار کردن برای من، به معنای گره زدن زندگی به شادی و احساس مفید بودن است.»
وقتی روش نردبانی را به کار میگیرید، مراقب قانون دوم باشید، یعنی با جمله احساسی به پرسشها پاسخ ندهید و دقیقا همان چیزی که با خودتان گفتگو کردید را در جای خالی بنویسید.
بهترین کار این است که پاسخهای خود را به جملههایی محدود کنید که نتیجهگیریها، باورها یا فرضیههایی را بیان میکنند نه این که با درگیر کردن احساستان، گردش تازهای از گفتگوهای درونی را به راه بیندازند. میتوانید برای درک بهتر این موضوع، یک بار دیگر به پرسش و پاسخهایی که آقای ایکس با خودش داشت نگاهی بیندازید.
یک قدم بزرگ برای کشف خودتان
میتوانیم بزرگترین دستاورد این قسمت را کشف باورها و قانونهای بنیادی خودمان بدانیم. حالا نوبت شما است که روش نردبانی را برای تکتک گفتگوهای درونیتان به کار بگیرید و در پایان، لیستی از باورهای مرکزیتان را روی یک برگه بنویسید. در قسمت بعد میخواهیم سری به لیست باورهای بنیادی شما بزنیم، موارد خوبش را تقویت کرده و موارد ناخوشایندش را با گزینههایی خوشایند، جایگزین کنیم. لطفا پیگیر قسمت بعد باشید.
- چگونه باورهای بنیادی خود را تغییر دهیم؟ قسمت ۲ (به زودی)
- خودباوری چیست؟ چگونه به خودباوری برسیم؟
- هوش مالی
- قانون جذب
- پولسازی
دیدگاهتان را بنویسید